رمان عاشقی پارت (۲)
·
1402/08/28 21:46
·
لایلا«: مگه مهمه برات ، من جای تو بودم فقط به عشق و عاشقی فکر میکنم و آدرین ، دختر جان ، ذهن خودت رو درگیر چیز های دیگه به غیر از چیز های که دوست داری نکن ، این رو از طرف من به عنوان یه وصیت نه نصیحت بشنو . حالا هم برو تا آدرین نیومده :»
مرینت «: آها ، راست میگی خیلی باید به حرف هات فکر کنم خیلییی :»
پایان پارت ۲